حالم خوب نیست

این هفته محسن نامجو مهمان برنامه پارازیت بود. حرفایی زد و سوالایی رو جواب داد که همه دیدیم و شنیدیم. اما به نظر من مهمترین بخش این صحبت یا حتی بگم برنامه این هفته پارازیت پایان صحبت های نامجو بود که گفت: «همین حرف دیگه ای نیست….کلا ….کلا حالم خوب نیست «.

این اولین پست من است که مربوط به موضوع اصلی این وبلاگ است. وقتی این وبلاگ تاسیس شد گفتم که میخواهم جایی داشته باشم تا از خودم بگویم بی هیچ ملاحظه ای و بی هیچ بیش و کمی. امروز میخواهم از از خستگی هایم بگویم بدون آنکه آشنایانم بگویند این حرفها حرفهای تو نیست. بدون آنکه خواهرم بگوید غر میزنی. بدون آنکه استادم امیدوار بودن را یادآورم شود با سخنان سنجیده ای که متاسفانه به شرایط من ربطی ندارد.

خسته ام. از همه چیز. از کشوری که کشور من نیست و هر روز با آدمهای زبان نفهمی سر و کله میزنم که نه زبان مرا میدانند نه شعور اینرا دارند که استدلالی را بفهمند. مردم هند اینگونه اند. خسته ام از دوره تحصیلی که تمام شده اما رهایم نمیکند که به دردهای تازه تری برسم. دردهای کهنه آزار دهنده ترند.

سالهاست که هیچ موفقیتی نداشته ام. همسرم رهایم کرد، در کار همیشه کمترین سهم و بیشترین زحمت را بردم، دوستی برایم نمانده، آرزوهایم به باد رفت، اهدافم فراموش شد، شخصیتم پایمال شد، تحقیر شدم و….و….و ….»همین حرف دیگه ای نیست….کلا ….کلا حالم خوب نیست «.

بی حوصلگی

گریبان آدمهای باهوش را می گیرد. آدمهایی که استعداد و توانایی انجام هر کاری را دارند. کارهای مختلفی را امتحان میکنند و موفق هستند. وقتی که کار دیگر چالش برانگیز نیست و شکل روتین به خود میگیرد بی حوصله میشوند و همیشه به دنبال چالشی بزرگتر هستند.
بی حوصلگی اما زمانی شکل مزمن به خود می گیرد که خودِ عمل دنبال چالش گشتن و هر بار پیروز بودن هم روتین می شود. بی حوصلگی مزمنی وجودشان تسخیر می کند و دیگر هیچ چالشی برایشان چالش نیست. هیچ چیز جالب نیست. هر تجربه جدیدی نمونه اندکی دستکاری شده از تجربیات قدیمی تر است که برای انسان باهوش ساده است که همه جوانب جدیدش را هم حدس بزند.

تازه نفس ها

«تازه نفس ها» مستندیه از کیانوش عیاری که روایتگر تصویریه از تهران در تابستان 1358. روزهایی که تازه انقلاب 57 پیروز شده بود و هنوز قدرت حاکمیت اسلامی «تفاوت ها» رو سرکوب نکرده بود. همه از هر حزب و جناح و گروه و طرز تفکری دارن با هم بحث میکنن، پوشش آزاده، کتاب و روزنامه آزاده و گاهی وسط دیدن فیلم شک میکنی که آیا واقعا اینجا تهرانه یا پاریس؟

چندی پیش شبکه چهار ایران این مستند رو با حذف حدودا یک سوم فیلم پخش کرد و عملا با حذف «متفاوت ها» تقریبا دیگه تفاوتی بین تهران 58 و ایران 89 دیده نمی شد. نسخه هایی از این فیلم رو میشه توی اینترنت پیدا کرد که همه آرم شبکه چهار رو دارند و همه سانسور شده هستن. تصمیم گرفتم نسخه کامل این مستند رو برای نخستین بار در اینترنت منتشر کنم و از دوستانی که این فیلم رو دانلود میکنند و روی سایتهاشون قرار میدن تقاضا دارم حداقل رعایت امانتداری و ذکر ماخذ رو انجام بدن.

در پایان باید توضیح بدم که به نظر میاد این فیلم هیچوقت به طور کامل تدوین نشده باشه. در تیتراژ اسم گوینده اومده اما روی فیلم هیچ گوینده ای صحبت نمیکنه. در چند دقیقه پایانی فیلم هم صدا قطع میشه و بعد از چند ثانیه موزیک جاش رو میگیره. در هر صورت این کامل ترین نسخه موجود از این فیلمه:

از سرور مدیا فایر دانلود کنید

حجم فایل : (167.25 MB)

نه به جای مقدمه که در واقع خود مقدمه

هرقدر هم  دلم بخواد توی وبلاگ شخصیم که نام و نشانی خودم روش هست خودسانسوری نکنم و راحت حرف بزنم بازم نمیشه. نمیگم نمیشه همه حرفا رو جلوی همه گفت – که اصلا باوری به این سانتی مانتال بازی ها ندارم- اما دست کم این هست که باید بعضی حرفا رو به موقع خودش گفت و تا زمانی هم که موقع گفتنشون نشده شاید نتونتی خودتو نگهداری. شاید دلت نخواد مجبور بشی بابت حرفات به دیگران توضیح بدی، دلیل بیار، از مواضعت دفاع کنی. شاید اصلا دلت میخواد کمی راحت باشی و کمی فقط از نوشتنت لذت ببری. این وبلاگ فرصتیه برای من که بتونم دور از چشم همه کسایی که منو میشناسن کمی حرف بزنم و کمی نفس بکشم و کمی زندگی خصوصی خصوصی خصوصی داشته باشم. ناگفته پیداست که منظورم تنها موندن و برای خودم نوشتن نیست. دست دوستی دراز میکنم به سمت همه کسایی که از نادا بیش از نادا چیزی نمیدونن و برای دونستن هم کنجکاو نیستن.

سلام دوستان…